سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان
آوردهاند که نوشین روان(انوشیروان) عادل را در شکار گاهی صید کباب کردند و نمک نبود غلامی به روستا رفت تا نمک آرد نوشیروان گفت نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد گفتند از این قدر چه خلل آید گفت بنیاد ظلم در جهان اوّل اندکی بوده است هر که آمد برو مزیدی کرده تا بدین غایت رسیده
اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی
بر آورند غلامان او درخت از بیخ
به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد
زنند لشکریانش هزار مرغ بر سیخ
سلام
امیدوارم که حالتون خوب واوقات به کامتون باشه
خسته نباشید و خداقوت
وبلاگ جالب و پرمحتوایی دارید
و باید بگم که بی نظیر و معرکس
خواستم بهتون بگم اگه موافق به تبادل لینک باشید من خوشحال میشم وب قشنگ شمارولینک کنم وباعث افتخارم میشه
پس یه سر به وب سایت من بزنید اگه موافق بودید منو با نام آموزش نرم افزار CATIA لینک کنید و بعد بگید که شما رو با چه اسمی لینک کنم
منتظر شما هستم
موفق باشید
یاعلی