چه اشتباه است وقتی فکر کنی، بار روی دوشت را سپردی به مردت، از وقتی زن شدی.
تازه چه بارهای سنگین تر و کارهای سخت تری بر عهده ات میگیری. به اختیار نه که به اجبار.
وظایف سخت اما دلپذیر.
مردت خسته است اما بخاطر تو به روی خودش نمی آورد. برای تو لبخند میزند، تو هم بی حوصله ای (به همین دلیل انجام وظیفه ات سخت می نماید)
از یک سو نگران خستگی اش هستی، اما آخر از سوی دیگر دلت او را می خواهد.
بلدی که چگونه بخندانی اش و این کار را دوست داری. پس دلت را به دریا می زنی و شب زیباتر می شود.
پ.ن.آخر. عنوان از کتاب روز نوشت تغییرات اثر کاترین راب برگرفته شده است