گاهی دلم چیزی می خواهد که از آن بی خبری
پس دلم می شکند که از آن بی خبری
بعد، صبر می کنم و باز هم بی خبری
پس می شکنم، این بار خبر می شوی
کنارم میایی و در آغوشم می گیری و من همه چیز را
حتی تمام دنیا را فراموش می کنم
آغوش تو بهشت من است
کاش می دانستی
این وقت سال دلم خربزه می خواهد! بعد از ظهری این ضرب المثل آمد به ذهنم که: بزک نمیر بهار میاد، کمبزه با خیار میاد
چاره ای نیست.... صبر باید کرد
پ.ن.۱ .خانم های محترم، فکر انحرافی نفرمایید. همینجوری دلمان خواست خب!
پ.ن.۲. یک روش درمانی هست که از دوستی شنیده ام. دو روز تمام تک خواری میکنید(آن تک خوری را نمی گویم!) یعنی ۴۸ ساعت فقط از یک نوع ماده غذایی خود را سیر میکنید. به این ترتیب سموم بدن دفع می شوند. اولین و بهترین پیشنهاد هم برای این کار خربزه است
I'm not Happy with my life.... but I pretend to be.
So I won't upset people who care for me
چه اشتباه است وقتی فکر کنی، بار روی دوشت را سپردی به مردت، از وقتی زن شدی.
تازه چه بارهای سنگین تر و کارهای سخت تری بر عهده ات میگیری. به اختیار نه که به اجبار.
وظایف سخت اما دلپذیر.
مردت خسته است اما بخاطر تو به روی خودش نمی آورد. برای تو لبخند میزند، تو هم بی حوصله ای (به همین دلیل انجام وظیفه ات سخت می نماید)
از یک سو نگران خستگی اش هستی، اما آخر از سوی دیگر دلت او را می خواهد.
بلدی که چگونه بخندانی اش و این کار را دوست داری. پس دلت را به دریا می زنی و شب زیباتر می شود.
پ.ن.آخر. عنوان از کتاب روز نوشت تغییرات اثر کاترین راب برگرفته شده است
با یک جمله تمام اطافیانتان را دعا کنید:
«خدایا! مرا آدم کن»
پ.ن. عنوان را دوباره ببینید!
مرا گویی تو را صبرست چاره
چه آسانست کوشش بر نظاره
پ.ن.1. معنی: به من می گویی که :" چاره تو در صبر کردن است". کوشش و جان کندن از نگاه کسی که فقط به نظاره ایستاده چه آسان است.
بخورد آنگاه با مادرش سوگند
به دین روشن و جان خردمند
به یزدان جهان و دین پاکان
به روشن جان نیکان و نیکان
به آب پاک و خاک و آتش و باد
به فرهنگ و وفا و دانش و داد
پ.ن.1. روزگاری بود که قسم راست مردمان این سرزمین به فرهنگ و دانش و خرد بود
پ.ن.2. کـــــــــــاش، دوباره روزی همینگونه گردد.
پ.ن.3. شعر بخشی از منظومه «ویس و رامین» است به قلم فخرالدین اسعد گرگانی. قرن پنجم هجری - بماند که اصل داستان مربوط به خیلی پیش تر از اینهاست
هنوز هم پیدا می شوند مردهایی که وقتی از مقابل می آیند و پیاده رو به هر علتی باریک شده است، می ایستند تا تو اول رد شوی.
پ.ن. عنوان را ببینید.