هنوز هم پیدا می شوند مردهایی که وقتی از مقابل می آیند و پیاده رو به هر علتی باریک شده است، می ایستند تا تو اول رد شوی.
پ.ن. عنوان را ببینید.
امروز* برای من بهترین روز زندگیم است. نه بخاطر آنچه که داخل جعبه بود، بلکه بخاطر نوشته ای که روی جعبه قرار داشت.
دست خطـــــی پــــــاک بود. ساده و کودکانه. متنی که با نام خدا آغاز می شد. اولین نامه عاشقانه، برای من.
زلالی آرزویی که کرده بود را می توانستی در دست خط بی آلایشش به روشنی ببینی
*. عنوان تاریخ است.
گر من مستم ز روی بدکرداری
ای خواجه برو، تو عاقل و هشیاری
تو غره به طاعتی و طاعت داری
این آن سر پل نیست که می پنداری!
رباعی بالا از بخش رباعیات دیوان شمس است.
صدای خانم Mariah Carey را با آهنگ متن یک وبسایت مد کشف کردم
پ.ن.1. آهنگ My all
پ.ن.2. خیلی اهلِ سایت مد دیدن نبودم!
اعتراف می کنم؛
دانه ی کاموای بافتنی که از روی یک میل به روی میل دیگر می سُرد، دلم می رود. انگار واقعا این کار را دوست دارم. با بافتن، ذوق می کنم.
پ.ن.1. می توانم ساعت ها بی وقفه ادامه بدهم، ببافم و ببافم و ببافم...
پ.ن.2. بالاخره بخشی از هارمونی موزیک درونم را یافتم
پست مرتبط: faces in the crowd
با اینکه هر فیلم خوبی، در بیننده هم ذات پنداری را بر می انگیزد، اما فکر می کنم براستی تا حدودی دچار بیماری ای هستم که شخص اول این فیلم بدان دچار شد!
پ.ن.1. فیلم را ببینید.
پ.ن.2. عنوان فیلم همان عنوان پست است.
پ.ن.3. راه چاره اش را هم از قبل می دانم! در فیلم هم بدان اشاره می شود، تلاش برای بخاطر سپاری هر چهره با نکات برجسته و متمایزی که در خود دارد. مثل خال، لک، بینی بزرگ، پیشانی بلند و ...
پ.ن.4. برای عملی کردن راه چاره باید بیشتر تمرکز و تمرین کنم!
پ.ن.5. هر طور که بشود، نگذار موسیقی درونت خاموش شود -- از دیالوگ متن فیلم
اعتراف می کنم؛
آواز جیغ مانند مرغان دریایی به گوشم خوشآیند است.
پ.ن. شاید چون تداعی می کنند که خود دریا چقدر ساکت است.