یک زندگی، یک استایل

بایدها و نبایدها، دوست دارم ها و ندارم ها، گفتنی ها و نگفتنی های مربوط به یک سبک زندگی

یک زندگی، یک استایل

بایدها و نبایدها، دوست دارم ها و ندارم ها، گفتنی ها و نگفتنی های مربوط به یک سبک زندگی

در میان مردم با نام قاضی به داوری می نشیند


به خدا سوگند، نه راه صدور حکم مشکلات را میداند، نه برای منصب قضاوت اهلیت دارد. آنچه را نپذیرد علم به حساب نمی آورد و جز راه و رسم خویش، مذهبی را حق نمی داند.



امام علی (ع)- نهج البلاغه

هر خیرى که سویم بفرستى سخت نیازمندم



 فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ 


whatever you give me, I'm so in need.

۲۴ از قصص

که از خاکیم و به خاک بازمیگردیم


شنیدم که وقتی سحرگاه عید

ز گرمابه آمد برون با یزید

یکی طشت خاکسترش بی‌خبر

فرو ریختند از سرایی به سر

همی گفت شولیده دستار و موی

کف دست شکرانه مالان به روی

که ای نفس من در خور آتشم

به خاکستری روی درهم کشم؟



معنی: در صبح یک روز عید، بایزید بسطامی (از عرفای بزرگ ایران) از حمام بیرون آمد. از پنجره  یکی از خانه ها داشتند یک تشت خاکستر را بیرون میریختند که از قضا بر سر او ریخته شد(در قدیم خاکستر کرسی یا خاکروبه خانه را در کوچه میریختند- هنوز فاضلاب و شهرداری نبود خب!) 

بایزید در حالیکه موها و سرپوشش کثیف شده بود، با کف دست صورتش را پاک می کرد و شکر می کرد و می گفت: ای نفس! من لایق آتش دوزخ هستم. پس جا ندارد که از یک خاکستر اخم و ناراحتی کنم.




پ.ن. آه



چک

نهال مهر بس باد اینکه کِشتم

چک بیزاری از خوبان نوشتم



پ.ن.1. بیت برگرفته از منظومه «ویس و رامین» است به قلم فخرالدین اسعد گرگانی. قرن پنجم هجری است


پ.ن.2. یعنی در این سرزمین، در قرن پنجم هجری، «چک» موجود و مرسوم بوده است!

خدایا! نعمت هایی که به ما عطا فرموده ای از ما بازمگیر

بخورد آنگاه با مادرش سوگند

به دین روشن و جان خردمند

به یزدان جهان و دین پاکان

به روشن جان نیکان و نیکان

به آب پاک و خاک و آتش و باد

به فرهنگ و وفا و دانش و داد




پ.ن.1. روزگاری بود که قسم راست مردمان این سرزمین به فرهنگ و دانش و خرد بود


پ.ن.2.  کـــــــــــاش، دوباره روزی همینگونه گردد.


پ.ن.3. شعر بخشی از منظومه «ویس و رامین» است به قلم فخرالدین اسعد گرگانی. قرن پنجم هجری - بماند که اصل داستان مربوط به خیلی پیش تر از اینهاست

A book recommendation


کتاب «جنایت و مکافات» اثر داستایوفسکی را نخوانید.

بلی، نخوانید! این کتاب بقدری قوی است که در دوران مطالعه اش حس مالیخولیایی می گرفتم. درگیری وجدان هشیار و خفته و جنگ بینشان را آشکارا در روح خود خواهید دید.


بیابید پرتقال فروش را


اگر دل دلبر و دلبر کدام است
       وگر دلبر دل و دلرا چه نام است
دل و دلبر بهم آمیته وینم(آمیخته بینم)
     ندونم دل که و دلبر کدام است



از رباعیات بابا طاهر عریان

صورت و سیرت



بسی تفاوت است از زبان راست کردن


تــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا


دل راست کردن.





تذکرة الاولیا-شیخ فریدالدین عطار نیشابوری

اندر رابطه ی دوستی با غذا



دوستیِ اهل زمانه را چون خوردنیِ بازار یافتم؛

به رنگ نیکو و به طعم ناخوش





تذکرة اولیا

ایاک نعبد و ایاک نستعین




می گوییم که: ترا می پرستیم(ایاک نعبد

و یقین خود را می پرستیم.


و می گوییم که: از تو یاری می خواهیم (ایاک نستعین)

و به در این و آن می رویم و از هر کسی شکر و شکایت می نماییم.




تذکرة الاولیا (بخش 4 تذکره مالک دینار)- عطار نیشابوری